آیه 83 سوره انبیاء

از دانشنامه‌ی اسلامی

۞ وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

[21–83] (مشاهده آیه در سوره)


<<82 آیه 83 سوره انبیاء 84>>
سوره :سوره انبیاء (21)
جزء :17
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و (یاد کن حال) ایوب را وقتی که پروردگار خود را خواند که مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو (بر بندگانت) از همه مهربانان عالم مهربان‌تری.

و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که مرا آسیب و سختی رسیده و تو مهربان ترین مهربانانی.

و ايوب را [ياد كن‌] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه: «به من آسيب رسيده است و تويى مهربانترين مهربانان.»

و ايّوب را ياد كن آنگاه كه پروردگارش را ندا داد: به من بيمارى و رنج رسيده است و تو مهربان‌ترين مهربانانى.

و ایّوب را (به یاد آور) هنگامی که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالی و مشکلات به من روی آورده؛ و تو مهربانترین مهربانانی!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And [remember] Job, when he called out to his Lord, ‘Indeed distress has befallen me, and You are the most merciful of the merciful.’

And Ayub, when he cried to his Lord, (saying): Harm has afflicted me, and Thou art the most Merciful of the merciful.

And Job, when he cried unto his Lord, (saying): Lo! adversity afflicteth me, and Thou art Most Merciful of all who show mercy.

And (remember) Job, when He cried to his Lord, "Truly distress has seized me, but Thou art the Most Merciful of those that are merciful."

معانی کلمات آیه

ضر: راغب و جواهرى گويند: ضر (به ضم اول) به معنى بد حالى است «الضر: سوء الحال» راغب اضافه مى‏كند: اعم از آنچه در نفس باشد يا در بدن تا در مال..

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى‌ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «83»

و (بياد آور) ايوب را آن زمان كه پروردگارش را ندا داد كه همانا به من آسيب رسيده و تو مهربانترين مهربانانى.

فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى‌ لِلْعابِدِينَ «84»

پس (دعاى) او را مستجاب كرديم و سختى او را برداشتيم و خاندانش را به او باز گردانديم و همانندشان را (نيز) با ايشان (همراه كرديم تا هم) رحمتى از سوى ما (به او باشد و هم يادآورى) و پند و تذكّرى براى عبادت كنندگان.

نکته ها

حضرت ايوب پيامبرى است كه در قرآن مجيد به دريافت نشان صبر مفتخر گرديده است.

«إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً، نِعْمَ الْعَبْدُ، إِنَّهُ أَوَّابٌ» «1» همانا ما او را انسان صابرى يافتيم، چه نيكو بنده‌اى بود، بدرستى كه او بسيار اهل توبه و انابه بود.

اگر چه حضرت ايّوب به مشكلات و بيمارى‌هاى بسيار سختى مبتلا شد، ولى بر خلاف آنچه در بعضى كتب آمده اين مسائل، مايه تنفّر مردم از او نبوده است، زيرا در اين صورت،


«1». ص، 44.

جلد 5 - صفحه 483

علاوه بر آنكه برخلاف قاعده لطف است، با بسيارى از روايات و تفاسير، از جمله تفاسير الميزان، فخر رازى، اطيب البيان، ابوالفتوح و نمونه نيز سازگار نيست.

از امام صادق عليه السلام درباره‌ى‌ «وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ» سؤال شد كه چگونه همانند آنان را نيز به ايّوب داد؟ حضرت فرمود: خداوند از فرزندان او كه قبلًا به مرگ طبيعى مرده بودند نيز به همراه كسانى كه هلاك شده بودند، به او برگرداند. «1»

پیام ها

1- يادآورى و مرور تاريخ زندگانى بزرگان، بهترين وسيله‌ى تسكين و صبر و ارشاد و راهنمايى است. «وَ أَيُّوبَ»

2- انبيا نيز در زندگى مادّى، همچون ساير مردم عادّى به گرفتارى‌ها و بيمارى‌هايى مبتلا مى‌شده‌اند. «مَسَّنِيَ الضُّرُّ»

3- اگر چه گرفتارى‌ها در ظاهر، ضرر مى‌نمايد، ولى در بسيارى از مواقع باطناً لطف خفى و رحمت الهى است. «مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»

4- هميشه بلاها و مصائب جنبه كيفرى و تنبيهى ندارد، بلكه گاهى براى اعطاى درجه است و جنبه آزمايشى دارد. «مَسَّنِيَ الضُّرُّ» (با توجّه به اينكه انبيا معصوم هستند ناگوارى‌ها بخاطر ارتكاب گناه و گوشمالى نيست).

5- انبيا نمونه ادب هستند. «مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»

حضرت ايّوب عليه السلام نفرمود: پروردگارا! ضرر را از من برطرف فرما، بلكه به گونه‌اى دعا كرد كه يعنى خدايا تو خود مى‌دانى.

6- در مقام دعا، خدا را با صفتى بخوانيم كه با نياز ما تناسب دارد. «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»

7- دعاى انبيا مستجاب است. «فَاسْتَجَبْنا»

8- لطف الهى بيش از تقاضا و دعاى انسان است. فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ‌ ...

(حضرت ايوب عليه السلام از خداوند درخواست «كشف ضر» داشت، ولى پروردگار


«1». كافى، ج 8، ص 253.

جلد 5 - صفحه 484

علاوه بر اجابت خواسته او، اهلش را به او باز گرداند.)

9- فرزند، عنايت و رحمت الهى است. «آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ»

10- خداوند، هم اهل جود است و هم جبروت. «آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ»

در قنوت نماز عيد فطر و قربان مى‌خوانيم: اللهم ... اهل الجود و الجبروت ... در اينجا خداوند، هر چه را كه از ايوب گرفته شده بود به او بازگرداند و به علاوه آن را دو برابر هم كرد، هم گذشته‌اش را جبران كرد و هم نسبت به آينده‌اش جود و كرم نمود.

11- ميان دعا از يك طرف و ربوبيّت و سرازير شدن رحمت الهى از سوى ديگر، ارتباط خاصّى وجود دارد. «نادى‌، رَبَّهُ‌ رَحْمَةً»

12- استجابت دعاى انبيا نيز نه براساس استحقاق شخصى آنان كه برمبناى فضل و رحمت الهى است. «رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا»

13- بلاها داراى ابعاد گوناگونى است، گاهى براى آزمايش است، گاهى براى رشد فكرى و علمى، و زمانى براى عبرت آموزى به ديگران. «ذِكْرى‌ لِلْعابِدِينَ»

14- عبادت زمينه پندپذيرى است. «ذِكْرى‌ لِلْعابِدِينَ»

15- همه مردم حتّى عبادت پيشگان به تذكّر نياز دارند. «ذِكْرى‌ لِلْعابِدِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى‌ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (83)

وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى‌ رَبَّهُ‌: و ياد بياور اى پيغمبر، ايوب را هنگامى كه خواند پروردگار خود را وقتى امتداد پيدا كرد بر او محنت و بليه، و در آن ندا عرض نمود: أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ: بدرستى كه مرا رسيده بيمارى و محنت. وَ أَنْتَ أَرْحَمُ‌

جلد 8 - صفحه 427

الرَّاحِمِينَ‌: و تو بخشاينده‌تر بخشايندگانى.

واقعه حضرت ايوب عليه السلام: آنچه به طريق صحيح نقل شده بطور اجمال آنست كه: حضرت ايوب عليه السلام از اولاد حضرت ابراهيم بود. در علل الشرايع- ابن بابويه از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده: بليه‌اى كه حضرت ايوب عليه السلام مبتلا شد به جهت شكر نعمتى بود كه حق تعالى به او مرحمت فرموده. و شيطان در آن زمان محجوب نبود از آسمان غير از عرش. وقتى عمل ايوب عليه السلام به سبب اداى شكرش صعود نمود، بر او حسد برد، گفت:

پروردگارا ايوب شكر نمى‌كند مگر به سبب آنچه عطا فرمودى او را از دنيا، اگر حائل شوى بين او و دنيا، شكر ننمايد تو را. پس مرا مسلط كن بر دنياى او تا معلوم گردد كه شكر نكند.

خطاب شد: مسلط ساختيم تو را بر دنياى او، پس باقى نگذاشت براى او متاع دنيائى و نه اولادى مگر آنكه هلاك كرد تمام آن را. و حضرت ايوب حمد خدا مى‌نمود، ابليس برگشت، گفت: خدايا ايوب مى‌داند كه برمى‌گردانى دنياى او را، مسلط نما مرا بر بدنش تا معلوم شود كه شكر نكند. فرمود: مسلط ساختم تو را بر بدنش غير از چشم و قلب و زبان و گوش او. پس مبادرت نمود كه مبادا رحمت، ايوب را دريابد، دميد در دماغ او از آتش سموم، پس گرديد جسد آن حضرت نقطه نقطه‌ «1».

تنبيه: در خصال- از حضرت صادق از پدر بزرگوارش عليهما السلام فرمود:

مبتلا شد ايوب عليه السلام هفت سال بدون گناه، و بدرستى كه پيغمبران معصوم هستند، گناه ننمايند، و ميل از حق نكنند، و مرتكب نشوند گناه صغيره و كبيره را، و نيز فرمود: بدرستى كه ايوب عليه السلام با جميع آنچه مبتلا شده به آن، بوى بد نگرفت و بد صورت نشد و خارج نشد در آن مدت از او خونى و نه چركى، مستقذر نبود كسى كه مى‌ديد او را، و وحشت نمى‌كرد از او، و كرم نگذاشت هيچ جا از بدنش. اينچنين بجا آورد خدا به تمام كسانى كه مبتلا

«1» بحار الانوار، ج 12، ص 345- 344، روايت 4.

جلد 8 - صفحه 428

فرمايد از انبياء و اولياء مكرمين، و جز اين نيست كه دورى مى‌كردند مردم از او به جهت فقر و ضعف آن حضرت در ظاهر بواسطه نادانى ايشان به قدر و منزلت او نزد خداى تعالى از تأييد و فرج‌ «1».

بنابراين آنچه در بعض تفاسير نسبت به آن حضرت نقل شده باطل و مردود، و ساحت نبوت از آن منزه و مقدس باشد. بنابر اصلى كه متكلمين شيعه ثابت نموده كه: پيغمبران خالى باشند از چيزى كه موجب نفرت خلق باشد، زيرا منافى غرض بعثت ايشان است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلى‌ الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عالِمِينَ (81) وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حافِظِينَ (82) وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى‌ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (83) فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى‌ لِلْعابِدِينَ (84) وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ (85)

وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ (86)

ترجمه‌

و مسخّر نموديم براى سليمان باد را كه بشدّت وزنده بود جارى ميشد بفرمان او تا آنزمين كه بركت داديم در آن و مائيم بهمه چيز دانايان‌

و از سر كشان كسانيرا كه بدريا فرو ميرفتند براى او و ميكردند كارى غير آن و بوديم مر آنها را نگهدارندگان‌

و ياد كن ايّوب را هنگامى كه خواند پروردگارش را كه‌

جلد 3 صفحه 570

بتحقيق رسيد مرا آزار و تو رحم كننده‌ترين رحم كنندگانى‌

پس اجابت نموديم مر او را و برطرف كرديم آنچه باو رسيده بود از آزار و داديم باو كسانش را و مانند آنها را با آنها براى رحمتى از نزد خود و پندى براى عبادت كنندگان‌

و اسمعيل و ادريس و ذا الكفل را كه هر يك بودند از صبر كنندگان‌

و در آورديم ايشانرا در رحمت خود همانا ايشان بودند از شايستگان.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان تسخير كوهها براى حضرت داود عطف فرمود بآن شمّه‌ئى از الطاف خود را نسبت بفرزندش حضرت سليمان باين تقريب كه و نيز مسخّر نموديم براى حضرت سليمان باد را در حالى كه بشدّت ميوزيد و در حالى كه جريان داشت بفرمان او از پايتختش كه گفته‌اند بعلبك يا شهر استخر بود تا بيت المقدّس يا شام كه در آنجا ساختمان ميكرد و معمولا صبح ميرفت و شب برميگشت با آنكه يك ماه راه متعارف بود باين كيفيّت كه بر تختش نشسته و كرسى نشينان در اطرافش و پرندگان بالها را بر سرش افراشته و عساكر در گرد آنها صف كشيده بودند و همه در بساطى جاى داشتند كه باد آنرا ميبرد و اينها از قدرت خدا عجيب نيست چون او بمقتضاى حكمت در هر امرى عالم است و امور را بر طبق آن جارى ميفرمايد و نيز گفته‌اند تندى و كندى باد هم باراده او بود و پر بركت بودن اراضى شام و بيت المقدّس قبلا بيان شد و از ديوان و عناصر سركش كسانى بودند كه خداوند آنها را مسخّر آنحضرت فرموده بود و براى او غوّاصى مينمودند يعنى بقعر دريا فرو ميرفتند و جواهرات بيرون ميآوردند و كارهاى ديگر هم ميكردند از قبيل ساختمان و صنايع غريبه و اختراعات عجيبه و تصوير صور بديعه و خداوند در هر حال حافظ و نگهدار و نگهبان آنها بود كه بر حسب طبع اوّليشان پيرامون سركشى و طغيان و فساد نگردند و خداوند لطف خود را از حضرت ايّوب پيغمبر هم دريغ نفرمود وقتى كه خواند پروردگار خود را بدعاى لطيفى كه متضمّن موجب آن و موجب اجابت بود بدون عرض حاجت چون عرضه داشت خدا يا بمن ضرر جانى رسيده و تو ارحم الرّاحمينى و مطلوب خود را محوّل باراده الهى نمود گفته‌اند او از اهل روم و از اولاد عيص بن اسحق بن ابراهيم عليه السّلام بود و زوجه‌اش رحمه دختر حضرت يوسف يا نواده او بود و خداوند باو عمر و مال و اولاد و احفاد

جلد 3 صفحه 571

زيادى داده بود و عوائد املاك و عدد احشام و اغنام او بحساب در نميآمد و اخيرا بمقتضاى حكمت از قبيل آزمايش مقام صبر و شكر آنحضرت و تعليم بخلق و معرفت آنها بحدّ او و قدرت خداوند تمام آنها را از او گرفت و فقير و مريض شد و او در تمام احوال صابر و شاكر بود تا كار بجائى رسيد كه زوجه‌اش از روى اضطرار گيسوى خود را بريد و براى او تهيّه معاش نمود و آنحضرت مطّلع از اين امر گرديد و مورد شماتت خلق شد و صبرش بپايان رسيد و دعا كرد و خداوند او را شفا داد و تمام اموال و اولادش را دو برابر باو عنايت فرمود و اين است مراد از آتيناه اهله و مثلهم معهم ولى در روايات ما به احياء كسانيكه از او فوت كرده بودند بأجلهاى خودشان پيش از بليّه و احياء كسانيكه از او هلاك شده بودند در وقت نزول بلا تفسير شده و تصريح فرموده‌اند كه از او گناهى سر نزده بود و در هر حال شكر نعمت حقّ را بجا آورد و ابتلاء او براى حكم و مصالحى بود كه شمّه‌ئى از آن ذكر شد و تحقيق اينمقال و تفصيل اين اجمال در سوره ص بيايد انشاء اللّه تعالى و اين تفضّلات اخيره الهيه رحمتى بود از خداوند نسبت باو و موجب تذكر و تنبّهى براى عبادت و اطاعت كنندگان كه بايد در تمام مراتب بلا صابر و شاكر باشند تا مشمول عنايات خاصه الهيّه شوند و ياد بايد نمود بامر الهى حضرت اسماعيل جدّ امجد حضرت ختمى مرتبت را كه صبر فرمود بر توقف در وادى غير ذى زرع و بناء كعبه و اطاعت حقّ و ترك معصيت و مفارقت پدر و اقارب و تسليم در مقام ذبح و ساير مشاق و ادريس عليه السّلام را كه صبر فرمود بر فعل طاعت و ترك معصيت و دعوت بحق و آزار خلق تا هلاك قومش و عروج او بآسمان و ذو الكفل را كه در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه او يوشع بن نون است و بنابراين ذو الكفل لقب آنحضرت بوده چون كفل بمعناى نصيب و بهره و حظّ است و باعتبار كثرت حظوظ الهيّه او ملقّب باين لقب شده و لابدّ در مشاق امور و بلايا صابر و شاكر بوده كه خداوند از هر سه ايشان توصيف بصبر فرموده و از حضرت عبد العظيم عليه السّلام و ابن عبّاس و ساير مفسّرين اقوال مختلفه‌ئى راجع بهويّت و وجه تسميه آنحضرت باين اسم ذكر شده كه حقير نقل آنها را لازم ندانستم و خداوند تمام انبياء را داخل در محيط رحمت بى‌پايان خود و مستغرق در آن فرمود در دنيا و آخرت چون از صلحا بودند و عمل‌

جلد 3 صفحه 572

ايشان شايسته بود پس هر كس اعمال خود را شايسته نمايد برحمت بى‌منتهاى حقّ واصل و مستغرق در نعمت او در دنيا و آخرت خواهد گرديد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَيُّوب‌َ إِذ نادي‌ رَبَّه‌ُ أَنِّي‌ مَسَّنِي‌َ الضُّرُّ وَ أَنت‌َ أَرحَم‌ُ الرّاحِمِين‌َ (83)

و حضرت‌ ايوب‌ زماني‌ ‌که‌ خواند پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ محققا مرا مس‌ّ كرده‌ و اصابت‌ كرده‌ ضرر، و تو ارحم‌ الراحمين‌ هستي‌.

قضاياي‌ ايّوب‌ ‌را‌ خداوند ‌در‌ چندين‌ ‌آيه‌ ذكر فرموده‌ مثل‌ همين‌ سوره‌ و ‌در‌ سوره ص‌: «وَ اذكُر عَبدَنا أَيُّوب‌َ إِذ نادي‌ رَبَّه‌ُ أَنِّي‌ مَسَّنِي‌َ الشَّيطان‌ُ بِنُصب‌ٍ وَ عَذاب‌ٍ (‌الي‌ قولي‌ ‌تعالي‌:) إِنّا وَجَدناه‌ُ صابِراً نِعم‌َ العَبدُ إِنَّه‌ُ أَوّاب‌ٌ» آيه 40 ‌الي‌ 44 پنج‌ ‌آيه‌.

و ‌در‌ تفسير برهان‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌اينکه‌ آيات‌ اخبار بسياري‌ مبسوط ‌در‌ چندين‌ صفحه‌ نقل‌ كرده‌، و ‌اينکه‌ اخبار ‌با‌ يكديگر تعارض‌ و تنافي‌ دارند و بسياري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌با‌ عقيده شيعه‌ ‌در‌ مورد انبياء مخالف‌ هستند، و ‌ما بطور خلاصه‌ آنچه‌ ‌که‌ موافق‌ ‌با‌ مذهب‌ و مطابق‌ ‌با‌ بعض‌ اخبار هست‌ بيان‌ مي‌كنيم‌ بحول‌ اللّه‌ و قوّته‌.

اولا: انبياء مبتلا ‌به‌ بلاهايي‌ ‌که‌ موجب‌ تنفّر ناس‌ ‌باشد‌ نمي‌شوند زيرا ‌بر‌ خلاف‌ غرض‌ الهي‌ ‌است‌، و اخباري‌ ‌که‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ اينكه‌ بدن‌ ايّوب‌ تمام‌ قرحه‌ و كرم‌ افتاد و متعفن‌ شد و العياذ باللّه‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ مزبله خارج‌ شهر انداختند بكلي‌ مطرود ‌است‌ چنانچه‌ صدوق‌ قدس‌ سره‌ مسندا روايت‌ كرده‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌از‌ پدر بزرگوارش‌ ‌که‌ فرمود:

(ان‌ّ ايّوب‌ ‌مع‌ جميع‌ ‌ما ابتلي‌ ‌به‌ ‌لم‌ ينتن‌ ‌له‌ رائحة و ‌لا‌ قبحت‌ ‌له‌ صورة، و ‌لا‌ خرجت‌ ‌منه‌ مدّة ‌من‌ دم‌ و ‌لا‌ قيح‌، و ‌لا‌ استقذره‌ احد راه‌ و ‌لا‌ استوحش‌ ‌منه‌ احد شاهده‌، و ‌لا‌ تدوّد شي‌ء ‌من‌ جسده‌ الحديث‌)

بلي‌ بلاء متوجه‌

جلد 13 - صفحه 226

انبياء مي‌شود ‌از‌ امراض‌ و ذهاب‌ مال‌ و اهل‌ و امثال‌ ‌آنها‌ چنانچه‌ كليني‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ مسندا روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرمود:

«‌ان‌ اللّه‌ عز و جل‌ يبتلي‌ المؤمن‌ بكل‌ بليّة و يميته‌ بكل‌ ميتة و ‌لا‌ يبتليه‌ بذهاب‌ عقله‌، الا تري‌ ‌ان‌ ايوب‌ كيف‌ سلّطه‌ ‌عليه‌ ابليس‌ ‌علي‌ ماله‌ و ولده‌ و ‌علي‌ اهله‌ و ‌علي‌ ‌کل‌ شي‌ء ‌منه‌ و ‌لم‌ يسلطه‌ ‌علي‌ عقله‌ تركه‌ ‌له‌ ليوحد اللّه‌ ‌به‌».

و ثانيا: شيطان‌ همچو تسلّطي‌ ندارد و قدرتي‌ ‌که‌ بتواند مال‌ كسي‌ ‌را‌ ببرد ‌ يا ‌ كسي‌ ‌را‌ تلف‌ كند ‌ يا ‌ ضرر بدني‌ وارد كند ‌اگر‌ چنين‌ ‌بود‌ يك‌ نفر مؤمن‌ ‌را‌ روي‌ زمين‌ باقي‌ نمي‌گذاشت‌ فقط كار شيطان‌ وسوسه‌ ‌است‌ مقابل‌ الهام‌ ملك‌، و ابتلاهاي‌ ايّوب‌ ‌از‌ شدّت‌ مرض‌ و ذهاب‌ مال‌ و اولاد و اهل‌ فعل‌ الهي‌ ‌است‌ چنانچه‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌ ‌در‌ باب‌ توحيد افعالي‌ خلق‌ و رزق‌ و احياء و اماته‌ و صحت‌ و مرض‌ و غنا و فقر و عزّت‌ و ذلت‌ مختص‌ ‌به‌ ‌خدا‌ ‌است‌ شريك‌ ندارد. شيطان‌ وسوسه‌ مي‌كرد بلكه‌ بتواند ايوب‌ ‌را‌ ‌از‌ شكر الهي‌ باز دارد و ‌هر‌ چه‌ بلا شدّت‌ مي‌كرد ايوب‌ شكر گزاريش‌ بيشتر مي‌شد چنانچه‌ انسان‌ ‌اگر‌ ‌در‌ منتهي‌ درجه بلا افتد نظر كند ‌که‌ ‌آن‌ قدر نعمت‌ ‌به‌ ‌او‌ افاضه‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌از‌ عهده شكر كوچكترين‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ نمي‌آيد ‌حتي‌ نفس‌ شكر ‌هم‌ ‌به‌ توفيق‌ الهي‌ ‌است‌ و ‌آن‌ ‌هم‌ شكري‌ لازم‌ دارد و هكذا ‌الي‌ ‌غير‌ النّهاية.

و ثالثا: ابتلاهاي‌ ايّوب‌ نه‌ ‌از‌ جهت‌ تقصيري‌ ‌باشد‌ حكمت‌ بلاها بسيار ‌است‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ارتفاع‌ درجه‌ ‌است‌، و يكي‌ امتحان‌ ‌است‌ و حكمتهاي‌ ديگر «البلاء موكّل‌ بالانبياء ‌ثم‌ الاولياء ‌ثم‌ الامثل‌ فالامثل‌».

‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ بزم‌ مقرّب‌تر ‌است‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 83)- ایّوب را از گرداب مشکلات رهایی بخشیدیم: در اینجا از سر گذشت آموزنده یکی دیگر از پیامبران بزرگ خدا سخن می‌گوید او «ایّوب» و دهمین پیامبری است که در سوره انبیاء اشاره به گوشه‌ای از زندگانی او شده است.

«ایوب» سرگذشتی غم‌انگیز، و در عین حال پر شکوه و با ابهت دارد، صبر و شکیبایی او مخصوصا در برابر حوادث ناگوار عجیب بود، به گونه‌ای که «صبر ایوب» یک ضرب المثل قدیمی است.

می‌فرماید: «و ایّوب را (به یاد آور) هنگامی که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): بد حالی و مشکلات به من روی آورده و تو مهربانترین مهربانانی»! (وَ أَیُّوبَ إِذْ نادی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع